--------------------------------------++

-------------------------------------++ ----------------------
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
---------------------- باران را ببین چه زیباست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ارزش مرد به اندازه همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردى‏اش و دلیرى او به میزان ننگى که از بدنامى دارد و پارسایى او به مقدار غیرتى که آرد . [نهج البلاغه]
باران را ببین چه زیباست
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 1730
بازدید امروز : 3
........ موضوعات وبلاگ ........

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... لوگوی خودم ..........
باران را ببین چه زیباست .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........


............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............

............ طراح قالب...........


  • روز دوم

  • نویسنده : باران:: 85/2/28:: 11:38 صبح

    سلام

    روز دوم

    البته امروز هنوز تموم نشده ولی انقدر خوش گذشته که نمی دونم چیکار کنم

    گفتم شاید اینجوری آروم بشم

    اول صبح که خانم بچه ها زنگ زد حالمون رو گرفت

    بعد هم که این دکتر ... ضد حال زد

    حالا منتظرم که نفر بعدی بیاد حالم رو بگیره

    حالا کی هست نمی دونم

    علی سرما خورده و دهن ما رو هم سرویس کرده

    فکر کنم من هم سرما خوردم

     عشق را از قلیون بیاموز

    آتش بر سر

    آه بر سینه

    لبش بر لب یارش

     

    تو خیال کردی بری دلم برات تنگ می شه ............. نمی دونستی دلم به سختی سنگ می شه

    فکر نکردی می تونم تورو فراموش کنم ........................ مثل بادی بوزم شعلت و خاموش کنم  

    +++++ خصوصی برای یارم++++

    ++++دوستت دارم +++++


    نظرات شما ()

  • روز اول

  • نویسنده : باران:: 85/2/27:: 2:17 عصر

    با سلام خدمت شما دوستان عزیز

    از این وبلاگ می خوام برای درج خاطرات و اتفاق هایی که در ملکان سی تی برام پیش اومده و میاد استفاده کنم.

    امیدوارم که براتون جالب باشه

    روز اول

    امروز درسی ندارم

    قرار بود در خوابگاه غذا درست کنم ولی جیم شدم

    خیلی حال داد

    بنده خدا علی می گه چی بخرم برای ناهار گفتم مرغ   حالا که برگرده ببینه من نیستم چه حالی می شه

    زنگ تلفن که همیشه به صدا در میاد البته نود در صد مواقع تک زنگ هستش

    من که راضی هستم امیدوارم که اون هم راضی باشه

    خوابگاه ما خیلی بزرگه البته خوابگاه نیست بیشتر مثل خونه مجردی هستش

    تو باغمون گل های محمدی و یاس داریم که خیلی زیبا هستن

    البته مهدی زحمت کشیده سبزی هم کاشته

    خیلی جالب هستش ما برای خودمون یه گروه کاری هستیم

    البته کار که چه عرض کنم یک سره یا قلیون یا ورق یا تلفن

    خوب شاید اینها هم یک نوع کار باشن

     بعدا بیشتر براتون توضیح میدم چون روز اول هستش سرتون رو درد نمیارم

    امیدوارم که بخونید و لذت ببرید

    راستی یکی از بچه ها از عشقش می گفت می گفت که ای کاش سالم بودم تا بهش می رسیدم

    ولی فکر کنم این رفیق ما معنی عشق رو هنوز نفهمیده چون عاشق همیشه در فکر معشوقش هست و کاری به سلامت یا بیماری اون نداره

    پس چه خوبه که ما هم عاشق باشیم


    نظرات شما ()